ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

سارا

۵۰. تولد سارا، ۲۵ ذیقعده

روز تولد سارا به جز روز تولدم، روز تولد مسیح و روز کودک، ۲۵ ذیقعده هم بود که ریحا جون برام این ایمیل رو فرستاد تا خوش یمنی این روز رو بهمون یاد اور باشه:  دحوالارض و باران رحمت 25 ذی‌القعده (جمعه 21 مهرماه)  یکی از باشرافت ترین و پرفضیلت ترین روزهای سال، ۲۵ ذیقعده است که به روز «دحوالارض» شناخته می شود. بر طبق روایات فراوانی که در کتب روایی آمده در این روز بسیار مبارک، خداوند زمین را از زیر کعبه گستراند و حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام در شب این روز متولد شدند و رحمت الهی بر روی زمین منتشر گشت.  عارف بزرگ قرن، میرزا جواد آقاملکی تبریزی در کتاب گرانقدرش «المراقبات» ضمن بح...
4 آبان 1391

۴۹. امانت

تاريخ :  91/07/21  | | نویسنده : فاطمه هیچ وقت شده چیزی را که خیلی خیلی خیلی براتون عزیزه به کسی امانت بدید ! حس اون لحظه آخر حس اون ثانیه های واپسین که اون فرد دستش را دراز کرده و شما هم تا اون امانت عزیز را تو دستاش بذارید را تصور کنید در آخرین لحظه در آخرین لحظه محکم دست اون فرد را فشار میدید و حالا با یه نگاه و یا یه جمله بهش میگید «مواظبش باش » و تنها چیزی که اون اضطرابتون را آروم میکنه اینه که بشنوید «خیالت راحت باشه مراقبشم » اینگار آروم میشید ! یک لحظه تصور کنید .......... حالا یه  خانومی را تصور کنید که به «اذن ...
30 مهر 1391

۴۸. تولد

سلام دوست ، یک پله دیگر از نردبان بلند آرزوها را بالا آمدی  یک تار مو سفید کردی تا مادرانه های بیشتری را بیاموزی  یک شب بیشتر بیدار ماندی تا همسر مهربان تری باشی  یک صبح دیگربه خورشید سلام دادی تا بیشتر مهر بورزی  مهربان دوست  این تکاملت را  و این شدن ات را جشن بگیر  و در خلوت خود  خدا را ستایش کن  که تو را لایق بودن کرده است  حیف که در کنارت نیستم تا آغوش بکشم مهرت را  و بوسه زنم بر آن صورت مهتابی ات را  ولی از همین راه دور  و فاصله های بیشمار  کوله باری از دوستی برایت ره توشه میکنم  باشد  که قوت راهمان باشد  در طی سالهای آینده  روزگارت پر شمار&...
30 مهر 1391

۴۶. واکسن

۵شنبه اولین واکسن سارا رو زدیم. البته بعد از اینکه ۴ تا ازمایشگاه و بیمارستان رفتیم، گویا واکسن نوزاد را اینجا فقط مراکز سلامت دولتی انجام میدن. من اصلا دل نداشتم، مامان و محمد بالای سر سارا بودن و من از دور بغض کرده بودم و براش صلوات میفرستادم. دختر گلم فقط وقتی سوزن زدن گریه کرد و کلی دختر خوبی بود. خدایا همه نی نی ها رو محافظت کن.   ...
30 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد