دقیقا ۵ ماه از زمانی که مک بوکم سوخت اینجا ننوشتم. واقعا حیف. کلی از روزهای دختری رو ثبت نکردم. اما از امروز شروع میکنم. بابایی رفته هاوایی و من و دختری همش باهم هستیم. الان هم ۲ هفته بیشتره که دختری باز میره نووا. خوابش و برنامه اش باز منظم شده و من از این بابت خیلی خوشحالم. گاهی هم لغات و حرف های جدیدی به انگلیسی و فارسی میگه که کیف میکنیم. مثل sorry, sit down, see, flower, momy, dady,.... تو مدرسه هم برنامه potty treaning دارن. من تابستون دوبار شروع کردم اموزشش رو ولی نتیجه نداد صبر کردم تا بزرگتر بشه. جمعه تولد دختریه و کلی مهمون داره. پست های تصویریم تو راهه....