ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

سارا

۱۲۷. لی لی

خاله تینا برای سارا اینو فرستاده. سارایی خیلی لی لی حوضک دوست داره. البته یه ورزن دیگه اش رو. جدیدا های فایو و اتل متل می کنه. بای بای و بوس هم یاد گرفته. عشق منه. ...
6 مرداد 1392

۱۱۱. امتحان

جمعه مامانم امتحان گواهی نامه داشت. با دوتا از دوستاش که خاله های مهربونی هستن رفتیم نهار رستوران مدیترانه ای. انجا کلی شیطونی کردم. مامانم فقط بهم پرتقال داد ولی. بعد مامانم رفت امتحان بده اما من خیلی گریه کردم. اقای افسر پلیس مهربون بود. اجازه داد وقتی مامانم امتحان میداد رو پاش بشینم و بیسکویت بخورم. من هم اولش دختر خوبی بودم دست میزدم. اما بعد هی دست زدم به کامپیوترهاشون و شلوغی کردم با یه کار بد دیگه که خیلی سروصدا و بو داشت. مامانم اصلا نفهمید چه جوری امتحان داد. اقای پلیس امده بود از پشت صندلی برام شکلک در می اورد که سرگرم بشم اما مامانم فکر کرد میخواد دعوام کنه. اخرش هم مامانم قبول نشد. دوباره باید بره امتحان بده. شب اش هم ک...
13 خرداد 1392

۱۱۰. شیرینم

دختری از اول هفت ماهگی کارهای قشنگ قشنگ انجام میده. مثلا می توانه خودش بشینه. دست بزنه. غذا دهن اش بزاره. میگه بابا و ممه. اول که کسی رو میبینه عکس العمل نشان میده. خیلی مامانی شده. رو روک بازی رو خیلی دوست داره و با روروک درهای کابینت رو باز می کنه. سینه خیزش هم به قول بابایش مثل جانباز ۵۰ درصد میره. یه پاش هواست با یه پاش خودش رو میکشه. حرف ها رو می فهمه و جواب میده. و جالبه که خیلی حرف میزه. و اواهای زیادی رو میگه. عشق ما داره بزرگ میشه. هفته پیش هم برای اولین باز اینجا واکسن زد. کادر پرستاری مهربانی داشتن. سارا همش درحال حرف زدن و صدا در اوردن و پوف کردن برای پرستارها بود. بهش دوتا کتاب خوشگل هم هدیه دادن. سارایی مامانش رو هم گا...
7 خرداد 1392

۱۰۸. دد

چند روزه با دختری میرم بیرون. از خرید سورپرایز تولد بابایی شروع شد و دو روزه باهام میاد دانشگاه. عشق من اینجا داره برام نقشه می خونه. عاشقتم فندوق من. ...
21 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد