۱۴۵. Parkersburg
شنبه با بابایی و خاله بهاری رفتیم Parkersburg. برای دختری اولین کفش اش رو خریدیم. با یه کت نرمالو صورتی. دختری داره این روزها تلاش اش رو برای راه رفتن میکنه و میتونه سه قدم برداره. خیلی خوشحالیم که عشقمون داره بزرگ میشه...
شب هم با کفش اش خوابید و صبح هم تا بیدار شد سراغشون رفت. تا میاد باهاش راه بره و چراغ گل های کفش اش روشن میشه دلا میشه نگاهشون میکنه یا میخواد بگیرتشون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی