۵۸. محرم
دیشب با سارا رفتیم مسجد. من و سارا تنها خانم های مراسم بودیم. کلی سارا رو همه دوست داشتن. حاج آقا ق هم برای سارا اذان گفت و چشم روشنی بهش داد. موقع سینه زنی هم با اینکه صدا ها بلند سارا بغلم مثل فرشته ها خوابید...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی