۸۱. چهار ماهگی

دختر گلم چهار ماهه شد و هر روز برای من و باباییش شیرین تر میشه. کامل دیگه می چرخه تو جاش و اشیا رو دستش می گیره. از دیروز دندونی هم به بازی های مورد علاقه اش اضافه شد. موقع شیر خوردن یا زمانی که پیشم می خوابه سرش رو برمیگردونه به چشمام زل میزنه و می خنده و یکی از بهترین حس های مامانی بودن رو بهم میده. از دیروز خیلی جالب غریبی کردن رو یاد گرفته و موقع مواجه شدن با ادم های جدید لب هاش رو آویزون می کنه و بعد میزنه زیر گریه. بعد از من و باباش پیش خاله المیراش خیلی ارومه و خودش رو براش حسابی لوس می کنه. دیشب هم با خاله المیرا اینا رفتیم برای تولد سارا شاپینگ هژیناپلیس شام خوردیم و براش یه لباس هدیه گرفتن. بابا مملی هم دوتا لباس و شلوار براش گرفت. روز تولد چهارماهگی سارا جونی هم کلا فیلم گرفتم از ۱۰ صبح تا ۱۰ شب. فکر کنم وقتی سارا بزرگ بشه براش جالب باشه ۱۲ ساعت از ۴ماهگی اش رو ببینه...