ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

سارا

۴۹. امانت

1391/7/30 18:41
نویسنده : مامان گلی
172 بازدید
اشتراک گذاری
تاريخ : 91/07/21 | | نویسنده : فاطمه
هیچ وقت شده

چیزی

را که خیلی خیلی خیلی

براتون

عزیزه

به کسی امانت بدید !

حس اون لحظه آخر

حس اون ثانیه های واپسین

که اون فرد

دستش را دراز کرده

و شما هم

تا اون

امانت عزیز

را تو دستاش بذارید

را تصور کنید

در آخرین لحظه

در آخرین لحظه

محکم دست

اون فرد

را فشار میدید

و حالا

با یه نگاه

و یا

یه جمله

بهش میگید

«مواظبش باش »

و تنها چیزی که

اون اضطرابتون

را آروم میکنه

اینه که بشنوید

«خیالت راحت باشه مراقبشم »

اینگار آروم میشید !

یک لحظه تصور کنید ..........

حالا یه  خانومی را تصور کنید

که به «اذن خدا »جنینی در درونش ایجاد شده

به «اذن خدا »رشد کرده

به «اذن خدا » تکامل یافته

به «اذن خدا » حرکت کرده

به «اذن خدا » در لحظه و تاریخ و زمان و مکانی خاص

چرخیده

و به «اذن خدا » ........

حس درونی من اینه  و البته بهش اعتقاد دارم

که

خدا

در واپسین لحظه تولد

وقتی میخواد نازدانه اش را

و دردانه خلقتش را

به دامان دختری

جوان

بی تجربه

دردمند

خسته

بی حس و حال

و خام بذاره

در آخرین منزل

یه نگاه پدرانه به دختر میکنه

دردهاش را آروم میکنه

نوازشش میکنه

آروم دستش را میگیره

و توی گوشش میگه

دخترم

«مراقب امانت من باش »

مراقبش باش

مراقبش باش

مراقبش باش

و دختر

با همه دردمندی و خستگی اش

نگاهی به خدا میکنه

و تا میاد اشک از چشمش جاری بشه

و به خدا بگه

خیالتون راحت باشه

من براش مادر ی میکنم

اولین قطره «شیر»

از پستان مادر

متبلور میشه

و امتزاج

اشک

و عهد با خدا

لحظه

در آغوش کشذن مادر و فرزند است

و تجربه اولین

شیر دادن

......

دوستم  آمدنت را از دیدار خدا بهت تبریک میگم *

قبول باشه *

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد