ساراسارا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

سارا

۱۷. صدای تو

  مامانی   از جمعه که برای چکاب رفته بودم و صدای قلب ات رو شنیدم، انرزی تازه گرفتم، اولین بار بود که اینقدر واضح و قشنگ صدات رو می شنیدم، خیلی تند و محکم بود. بقیه چکاب ها هم خوب بودن. تو یکماه اخیر یک کیلو و نیم چاق شدم و قراره بعد از هفته ۲۴ بزرگتر شدنت محسوس تر بشه، همین طور تکان خوردنت. البته همین الان هم دارم یکی یکی شلوارهام رو از قفسه خارج می کنم و دیگه کمتر با خوردن قرص هام مشکل دارم و کمتر حالم بد میشه، اما گاهی تو پیاده روی یه بار خیس عرق میشم و سرم سنگین میشه، شب ها هم پا درد دارم، اما روزها خوب و سرحالم و حس خیلی بهتری دارم، این هفته با شروع بیست هفته دوم بارداریم اتفاق های خوبی هم افتاد، بیمارستانی که حس خو...
10 خرداد 1391

۱۵. پرسه

این هفته سه تا بیمارستان برای نی نی دیدیم. از بهترین بیمارستان های اینجا. برای نی نی هم فیس بوک زدم. کلی دوست داره با کلی عکس ها و پیام های قشنگ. خیلی حس خوبی برام داشت. همین که اصلا اسم و فامیل اش رو کنارهم بنویسم خیلی جالب بود برام. اخر هفته سونوگرافی دارم. با بزرگتر شدن دلم بیشتر دارم حس می کنم دارم مامان میشم. آشنا شدن با محیط بیمارستان های نی نی هم خیلی برام جالب بود. چندتا نی نی تازه دنیا امده هم دیدم. خیلی ناز بودن. عکس العمل خانواده هاشون لحظه تولد خیلی دیدنی بود. به همین سرعت ۴ ماه شد اما هنوز ۵ ماه مونده.... ...
13 ارديبهشت 1391

۱۴. سونو

بابا مملی شب سونوگرافی تا صبح بیدار بود، مشغول کارهاش. دم های صبح رویاهای کودکی اش رو می دید و از مسولیت پدر شدن اش و حال و هوای وارد شدن نی نی به زندگی مون حرف میزد. تصمیم گرفت تا ساعت سونوگرافی نخوابه اما یکساعت هردومون خوابمان برد و تقربیا ۲۰ دقیقه دیر رسیدیم. خیلی تعجب کردن که دیر رسیدیم. هم خوابمون میامد هم کمی استرس داشتم. تا مراحل اداری انجام شد و نوبت مون شد تقریبا نیم ساعتی شد. پرستاری که اول امد من را آماده کنه اجازه داد که بابا مملی فیلم هم بگیره، اما خانم دکتر اجازه ندادن، محمد هم دوربین رو روشن پایین گذاشت. تلویزیون واضح نیست تو فیلم اما صدای عکس العمل خودمون خیلی جالب شده. هیچ کدوم فکر نمی کردیم نی نی مون شکل گرفته باش...
1 ارديبهشت 1391

۱۳. دوستی جونم

همیشه به سارا یا سام فکر کن حالا که خدا داره میسازدش مدام داره باهاش عهداش را میبنده هی بهش لطف میکنه بوسش میکنه نازش میکنه اون الان پیش خداست ولی تو دل تو است تو الان به خدا خیلی نزدیکی تو یه معصوم را داری رشد میدی خدا به حرمت اون معصوم بودن تو را هم پاک میکنه یادت نره یه جا بنویس یادت نره تا دنیا اومد بده محمد آقا براش اذان بگه نمیدونم چرا این حال شدم همه را با اشک برات نوشتم یادت نره دخترت یا پسرت لحظه ای که میخواد دنیا بیاد خدا یکبار دیگه باهاش تجدید عهد میکنه و او میگه قالوا بلی مراقبش باش خدا یه گوهر ناب پاک و معصوم را برای مدتی د...
30 فروردين 1391

۱۲. مامان شجاع

  امروز مامان گلی کل ازمایش های که ایران انجام داده بود رو دوباره اینجا داد، ۴تا سرنگ خون و ... . سیستم ازمایشگاه اینجا خیلی مرتب بود، واقعا خوشمان امد. فردا صبح هم سونوگرافی سلامت نی نیه. جنسیت ات اش معلوم میشه. به پیشنهاد فاطمه.ا  یه مسابقه گذاشتن تو ف.ب حدس بزنن نی نی ساراست یا سام. تا اینجا سارا ۵- سام ۶ رای آورده با ۵۴ نظر. داستان مسابقه هم از این آهنگ شروع شد: * سارا *   ...
25 فروردين 1391

9. کتاب

اینا کتاب های هستن که خاله و دایی و آزی بهم هدیه دادن. خواندن کتاب و مطلب روی نت درباره نی نی یکی از لذت های این روزهام شده. کاش حرف گوش داده بود و آرشیو کامل این مجله ها رو آورده بودم. فکر می کردم مطالبشون روی نت باشه اما اینا خیلی مرتب و مفید هستن.  ...
4 فروردين 1391

۵. سوغاتی

نی نی خوشگل من بابا مملی براتون یه چمدان سوغاتی آورده، مامانی کلی ذوق کرده بود، حتی اشک شوق هم ریخت. خیلی خوشحالم که بابا مملی کلی حس های خوب براتون داره و البته شیطونی، مثل این پیش بند سوغاتی های نی نی    سوغاتی های مامان گلی  ...
4 فروردين 1391

4. سلام به میوه‌های زندگی‌

سلام به میوه‌های زندگی‌، به سام و سارای عزیزم ! پسر گلم، دختر عزیزم، امروز خیلی‌ خوشحالم، خیلی‌ ! همین که بعد از یه هفته از آتنز اومدم کلومبوس یه راست رفتم واسه مامان گلی‌ و شماها سوغاتی بگیرم . باور کنید که حسّ خیلی‌ قشنگی‌ بود وقتی‌ اون لباسهای نوزادیِ کوچولوی رنگارنگ رو یکی‌ یکی‌ با حوصله انتخاب می‌کردم و با همهٔ وجودم حستون می‌کردم ! از این که خدا بعد از رفتن بابا، شماها رو بهمون هدیهٔ داد خیلی‌ خیلی‌ خوشحالم و با همهٔ وجود دوستتون دارم . می‌ بوسمتون . بابا مملی .   ...
4 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد