۳۶. حس تو
یک شنبه شب یکی از بهترین حس های دوران بارداریم رو داشتم، سارا عسلم حدود یکساعت به شدت تکون می خورد. اولین بار بود که اینقدر طولانی تکون می خورد. حدود ۴۰ دقیقه اش رو فیلم گرفتیم. بابایی اش کلی باهاش حرف زد و بوس اش کرد. تازه رو دلش هم کلی نقاشی براش کشید. جالب بود که بابایی اش جاش رو که عوض می کرد به همون جهت سارا هم تکون می خورد. معلومه که از الان کلی عشق بابایی اشه. بابایی اش براش اذان موذن زاده رو گذاشت، جالبه که ریتم تکون هاش با پخش اذان متفاوت شد. زیارت امام رضا هم که گذاشتیم دیگه اروم شد. مامان و محمد با صدای اذان و ریتم حرکات سارا کلی احساساتی و بارونی شدن. ...